سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آتش دل...تلک شقشقة هدرت ثم قرت...
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

        

مثل هر روز کنار آینه نشسته ای و نگاهم می کنی،کنارت که می آیم و گرد و غبار

 مهجوریتت که می پیچد میان فضای سینه ام، اشک حسرت ازنهانخانه ی چشم دلم 

 سرازیر میشود...چه حکایت غریبی است" لن یفترقا حتی یردا علی الحوض"...

شنیده ام که پیغمبر فرمود کتاب خدا و عترت من ملازم و همراهند اما نمیدانستم

  سرنوشت هردو غربت است و غریبی ...نمیدانستم حق یکی شهادت است و حق

 دیگری مهجورییت...مگر با علی (علیه افضل التحیة و الثنا)چه کردند که ما با

 کتاب خدا هرگز نکرده ایم؟

ریا و ظاهر سازیهایمان شمشیر بر فرق همین قران می کوبیم ..."لا اکراه فی

الدین" شعارمان میشود و" قل للمؤمنین و المؤمنات "غریب می ماند...

ما متجدد و روشنفکر که میشویم و تا به دوران میرسیم ،اقتدا به جعده میکنیم و

تنها لبخندهای معاویه ی دوران کافی است برای حتی به آتش کشیدن قران...

دکتر سروشیم یا بسازو بفروش فرقی نمیکند ، اگر قران را حتی یک بار هم

نخوانده باشی میتوانی نظر بدهی ، حتی میشود به خدا هم پیشنهاد بدهی تجدید

نظری بفرماید،شاید موافقت شد وتوانستیم مصحفی با اضافات و تجدید نظر

چاپ کنیم...ما هر جا که دلمان بخواهد با قصد غربت آیه ها را سر میبریم

"کلوا واشربوا" را می فهمیم و"و لا تسرفوا"را بایگانی میکنیم.

چه کوفی مسلک جلوه میکنیم وقتی قران را برسر نیزه ی غفلت کرده ایم

و هلهله می کنیم و پای می کوبیم ...

عطر کدام دعای قران سجاد وار همیشه میان فضای جانهایمان جاری است؟

برای استجابت کدام ربنای قران آمینی به بلندای یک عمل خالص گفته ایم ؟

برای فهمیدن قران در کدام قال الباقر و قال الصادق تفکر کرده ایم؟

آیا خودمان را حتی لایق خطاب "یا ایها الذین آمنوا"می دانیم که ادعا می کنیم

پیروهمان امامیم که خداوند فرمودش :"و الکاظمین الغیظ" ؟

کدام آیه ی قران در ما متجلی شده؟

مگر امام غریب ما نفرمود من هر سه روز یکبار قران را ختم میکنم پس

ما را چه شده که حتی از حوصلیمان خارج است قرائت هر روز پنجاه ایه ...

پس چرا مثل امام مدفون در ارض توس غریبش گذاشته ایم ؟پس کی نقی و

خالص میشود نیت هامان از قرائت کتاب خدا؟

کی قران را از حصار گورستان ها و قرائت تشریفاتی مراسم هامان بیرون

می اوریم ؟کی دیگر عاجزانه از مدعووین همین جلسه ها نمی خواهیم هنگام

قرائت قران فقط برای لحظاتی خاموش و ساکت باشند؟

ما با دستهای خودمان کتاب خدا را به غیبت کتابخانه ها و تاقچه های فراموش

شده سپرده ایم .ما برای حضور و ظهور قران میان زندگیهایمان نه حتی هیچ

کاری که حتی دعایی هم نکرده ایم ....

ما هیچ نکرده ایم و باز اما"امن یجیب المضطر "های ما بی جواب نمی ماند ،

ما هیچ نکرده ایم اما هرشب قدر باز زیر سایه ی قران یک سال آرمیده ایم ،

ما هیچ نکرده ایم اما هنوز امیدواریم که قران در سفرهایمان پشت و پناهمان

باشد....ما هیچ نکرده ایم و نمی دانم اگر روزی تنها همتای قران از گناه ما

 گذشت و کریمانه از غریبی خودش هم هیچ نگفت ،چه جوابی خواهیم داشت

برای مهجوریت قران...نمی دانم آیا ما را خواهد بخشید برای این قصور و

کوتاهی یانه؟


[ دوشنبه 90/7/25 ] [ 3:14 عصر ] [ گمگشته ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

تو بگریزی از پیش یک شعله خام ... من ایستاده ام تا بسوزم ...تمام ...
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 12
بازدید دیروز: 17
کل بازدیدها: 119804