آتش دل...تلک شقشقة هدرت ثم قرت... | ||
علی را هر کس از انسان بگیرد الهی درد بی درمان بگیرد مگر پایان گرفته قدرت عشق که کار مرتضی پایان بگیرد؟ [ پنج شنبه 90/11/13 ] [ 8:25 عصر ] [ گمگشته ]
[ نظرات () ]
پیامبربه یگانگی خدا ایمان داشت ، من هم شهادت می دهم که جز الله هیچ معبود و الهی نیست ، پیامبر نماز می خواند ، من هم هر صبح و ظهر و مغرب و عشا روبه قبله ی پیامبر نماز می گزارم ،حج می روم ، خمس میدهم و زکات هم ! من کتاب خدا را می خوانم ، آنقدر بر طبق سنت و لسان رسول خدا که گاهی از "صادم "صدای سوت می آید و "ح ام " آنقدر غلیظ می شود که به "خ " شبیه تر است .اذان من ، مثل اذان بلال "حی علی خیر العمل "دارد و تو می دانی ،می دانم خیر العمل نماز است اما واننهاده ام جهاد را ...هشت سال جهاد ما این را ثابت می کند .... پیامبر به روز جزا ایمان داشت ، من هم حتی گاهی ایمانم رازمزمه می کنم "و الحشر حق و الحساب حق و الجنّة والنار حق ".... من به سنت پیامبر ، به سنت خدا معتقدم که "انّی جاعلک للناس اماما" نه با شوری و اجماع و نه به دست اهل حلّ و عقد و نه حتی با تصریح خلیفه ی قبل محقق نمی شود . پس ببخش مرا اگر نخواهم سر بپیچانم از سنت پیامبر . من غدیر ندیده ؛ خم نرفته ،"بخ بخ لک یا امیرالمومنین اصبحت مولای"نگفته به سنت پیامبر علی را امیرالمؤمنین خوانده ام و اگر چون به سنت رسول خدا ،دست علی را برای بیعت نفشرده ام ؛ اهل سنت نیستم از من در گذر ؛زمانه به تاخیرم انداخته.... من به شیوه و سنت رسول خدا که هر صبح برخانه ی زهرای اطهر عبور می کرد و سلامشان میداد ؛هر شب جمعه ذکر "السلام علیکم یااهل بیت النبوة " دارم . من گاهی برای حسین گریه می کنم ، گاهی که بهانه ای به دستم بیفتد ،یعنی دقیقا به شیوه وسنت رسول خدا ؛ حال اگر تو به خاطر نبوسیدن گلوی حسین مرا اهل سنت نمی دانی ،حرفی دیگراست ؛تفاوت من بارسول خدا این است ، او حنجر حسین را می بوسیدومیگریست و من حنجر نبوسیده گریانم ... پس آیا من اهل سنت نیستم ؟ کدام سنت پیامبر رانقض کرده ام که مرا اهل سنت نمی دانی برادر؟ [ یکشنبه 90/11/9 ] [ 10:0 صبح ] [ گمگشته ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |