|
آتش دل...تلک شقشقة هدرت ثم قرت... 
| ||
|
لیلی زیر درخت انار نشست درخت انار عاشق شد گل داد سرخ سرخ گلها انار شدند داغ داغ... هر اناری هزاران دانه داد دانه ها عاشق بودند توی انار جا نمیشدند انار کوچک بود دانه ها بی تابی کردند انار ترک برداشت خون انار روی دست لیلی چکید لیلی انار ترک خورده را خورد مجنون به لیلی اش رسید خدا گفت: راز رسیدن فقط همین است باید انار دلت ترک بخورد خدا گفت :لیلی یک ماجراست ماجراییست آکنده از من لیلی درد است درد زادنی نو تولدی به دست خویش لیلی رفتن است عبورست و ردشدن لیلی جستجوست لیلی نرسیدن است و بخشیدن لیلی سخت است و دورازدسترس لیلی زندگیست زیستنی از نوع دیگر شیطان :گفت لیلی تنها یک اتفاق است بنشین تا اتفاق بیافتد لیلی آسودگی است خیالیست خوش لیلی ماندنست و درخویش فرورفتن لیلی خواست است گرفتن و تملک لیلی ساده است همینجا دم دست و اینچنین دنیا پر شد از لیلی های زود لیلی های ساده ی اینجایی لیلی های نزدیک و لحظه ای ومجنون هایی آمدند که هنوز انار دلهاشان ترک نخورده بود
[ شنبه 89/10/25 ] [ 10:56 صبح ] [ گمگشته ]
[ نظرات () ]
|
درباره وبلاگ  تو بگریزی از پیش یک شعله خام ... من ایستاده ام تا بسوزم ...تمام ... | |
| [ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] | ||
