آتش دل...تلک شقشقة هدرت ثم قرت... | ||
بهار قلب زمستان زده ام ...حسین جان امروز که عقیله ی بنی هاشم را در اغوشت می گذارند،امروز که چشم های زینب فقط در چشم های تو می خندند،امروز که خانم تنها در اغوش تو ارام می گیرد....من نمیدانم چرا اشک میان چشم هایم انقدر بی قراری می کند،خودت بگو چرا بی قرارم .... خودت بگو که چرا به جای تبریک میلاد خواهرت ،میان غم جوانان شهیدش ،نقره داغ می شوم ،بگو چرا وقتی می شنوم زینب فقط در اغوش تو ارام گرفته ،یاد ان غروبی می افتم که خواهرت تو را در اغوش گرفته و زمزمه می کند:خدایا بپذیر از ما این قربانی را.... با بغض در گلو رسوب شده ام می گویم ...کشته ی اشک ها .... میلاد خواهرت مبارک.... [ شنبه 90/1/20 ] [ 1:39 عصر ] [ گمگشته ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |